آرشیداآرشیدا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره

دخترم هدیه ای از جانب خدا

دل نوشته های یک مادر

روزها یکی پس از دیگری می گذشت و تو هر روز بزرگ و بزرگتر می شدی ومن گذر زمان رئ احساس نمی کردم هر وقت به صورت معصوم تو نگاه می کردم چهره خدا رو می دیدم و تازه می فهمم که منظور از وجه الله یعنی چه و با خودم زیر لب به خدا تبریک می گفتم بابت آفرینش چنین موجوده زیبا و با هوشی . کوچولوی ناز مامان تو ذره ای جدا شده از وجود خدایی که قراره در دامان من و بابا پرورش پیدا کنی و من امیوارم بتونم بعنوان یک مادر به رشد و تعالی تو در این دنیای فانی مثمر ثمر باشم و وظیفه مادریم را ه نحو احسن انجام دهم .به قول عمو جلال تو وقتی مادر می شی دینت رو به پدر و مادرت ادا کردی و نسبت به پدر و مادرت حقی به گردنت نیست چرا؟ چون این قانون طبیعته که زحماتی رو که پدرا...
25 فروردين 1393

هشت ماهگی

14 فروردین آرشیدا 8 ماهش تموم شد و وارد ماه 9 شد تازه تونسته بود سینه خیز بره و برای برداشتن اشیاء از روی زمین اینقدر خودش رو زمین می کشید تا بتونه اون چیز رو برداره و چقدر خوشحال می شد که این کارو می کرد انگار اورست فتح کرده بود وزن و قدش نرمال بود و قتی برای چکاپ ماهیانه بردمش پیش مقدادی دکتر اینو بهم گفت وزنش:5/800 و قدش65 سانتی متر. دور سر و سینه هم طبیعی و نرمال بود خدا رو شکر. آرشیدا کوچولو از همین ماه رقصیدن و تکان دادن دستهایش را یاد گرفته بود و تا موزیک پخش می شد شروع می کرد به رقصیدن و خیلی قشنگ و ریتمیک دستها و پنجه هاش رو تکون میداد همه عاشق رقص قشنگت بودن مخصوصا وقتی النگو توی دستهات بود گوله نمک بودی دختر نازم .با روروئک خیلی...
17 فروردين 1393

نوروز 93 با آرشیدا کوچولو

نوروز امسال رنگ و بوی بهتری داشت چون خانواده دو نفره ما 3 نفره شده بود و این اولین بهار عمر دختر قشنگمون بود که به شادی جشن گرفتیم. دید و بازدید رفتیم ، سفر رفتیم و چه لحظات خوشی رو کنار هم در تعطیلات عید گذروندیم . عکس هارو برات میذارم که بعدا بزرگ شدی از دیدنش لذت ببری. ...
5 فروردين 1393
1